بهانه ای برای نوشتن
بهانه ای برای نوشتن

بهانه ای برای نوشتن

برف... تداعی سبزی نگاه توست!

غوغای برف سپید تا طراوت نگاه سبزت پروازم می دهد...

آنقدر کودک می شوم که همه چیز را بزرگ می بینم...

تا آنجا که در آغوش گرم آدم برفی بزرگ رویاهایم آرام بگیرم و خواب سبز نگاهت را ببینم...

...

دل، نگاهبان نگاه توست!

....

..

.

کاش میشد مرثیه برفی نگاهت را معنا کرد...

نظرات 16 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:18 ب.ظ

گل یخ...
فقط گل یخ است که در سرما می روید و عابران را از بوی خوشش سرمست می کند...

ری را یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:20 ب.ظ http://rirayeheshgh.blogsky.com

سلام

وبلاگ زیبایی داری

موفق باشی

خوشحال می شم به وبلاگم سر بزنی

بای

مریم یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:42 ب.ظ

تو را بتی سبز می کنم
تا خویش را هیچ وقت نبینم !

گاهی که به تو نگاه می کنم
دلم برای صداقت ات می سوزد !

جرم ما گرمای من است
و سفیدی برف های تو
در آخر تو هم ذوب می شوی!
افسوس!

شایسته دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:54 ق.ظ

هنوز خیالی هستی؟؟!!!

[ بدون نام ] دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:35 ب.ظ

بنام خدا
می شود معنی کرد به شرطی که
خورشید خود آدم برفی را آب نکند
دوست عزیز نمی دانم درست می گویم یا نه
ولی زمینه سیاه وبلاگ باعث می شود
خیلی دیر لود شود
حالا که برف را دوست داری چرا روی زمینه سفید
نمی نویسی

شیما سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:27 ق.ظ

دوست خوبم!
بهانه ای برای نوشتن مدتی است روشن شده...
اون هم دیگه از تاریکی خسته شده بود!
یه لباس قدیمی اما جدید پیدا کرد و با اون تونست کلی از تاریکیها رو بپوشونه....
اون هم که می بینی سیاهه... شاید ردپایی از گذشته هاست که جا مونده!
به هر حال سعی می کنم مشکلش رو حل کنم!

ممنونم که سر زدی!

مریم پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:25 ق.ظ http://baan3117.blogfa.com

بهانه ای برای نوشتن ، گاهی بهانه آنقدر نزدیک است که چشمان دور نگر ما آن را نمی بینند ، کاش بیشتر زندگی کنیم ....

http://baan3117.blogfa.com/post-190.aspx

هادی جمعه 17 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:50 ب.ظ http://mrhadizadeh.blogsky.com/

آقا اجازه می شه این بار موضوع انشا رو من بگم.
بگو بچه جان.
یعنی تو هم بلدی یک کلم حرف درست و حسابی بزنی ؟!
آقا موضوع انشاء این باشه " آینده را چطور تصور می کنید ؟ " موضوع بدی نیست ها آقا. قبوله ؟

شیما جمعه 17 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:35 ب.ظ

آینده...آینده...
کاش هیچ گذشته ای نبود که جای آن پناه به آینده برم!!!...
آینده...
مفهوم ابهام!

زهرا چهارشنبه 22 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 07:53 ق.ظ

قالب وبلاگت و موسیقی اش خیلی قشنگه!!
آدم رو تو حس عجیبی می بره!
برفی باشی!!!

نبی پنج‌شنبه 7 دی‌ماه سال 1385 ساعت 08:59 ق.ظ http://onlygodonly.blogsky.com

بنام خدا
سلام افریده خوب خدا
قصه نغز تواز غصه تهی است
باز هم قصه بگو .......
باز هم قصه بگو
موفق باشی وسر بلند

سروش دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1385 ساعت 01:11 ب.ظ http://daftarcheyekhaterat.persianblog.com/

سلام وبلاگت زیبا بود
دوست داشتی سری به بلاگ من بزن و با یک نظر یا یک خاطره در آن سهیم باش
منتظرت هستم

[ بدون نام ] شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:05 ق.ظ

غریبه برفی
برگرد...

یاس شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 10:00 ب.ظ http://www.yasivaostad.blogsky.com



ادم برفی به آدمها می خندد چون قلب آدم برفی با خورشید بهاری گرم می شود ولی قلب ما آدمها گاهی توی بهار هم سرد و بی روح باقی می ماند آدم برفی به ما می خندد چون قلبش را به هر شکلی که بخواهد در می آورد ولی قلب ما آدمها وقتی شکست دیگه شکل نمی گیرد آدم برفی وقتی قلبش دو تکه شود باز به هم وصل می شود ولی ما آدمها وقتی قلبمون دو تکه شد تکه هاش رو دور می اندازیم ای کاش منم یک قلب آدم برفی داشتم

سروش شنبه 30 دی‌ماه سال 1385 ساعت 11:06 ب.ظ http://daftarcheyekhaterat.persianblog.com/

سلام
آپ کردم
خوشحال میشم بازم بهم سر بزنی
منتظرتم

سروش دوشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 07:53 ب.ظ http://daftarcheyekhaterat.persianblog.com/

سلام
منونم که بازم بهم سر می زنی
بازم آپ کردم
منتظرتم حتما بیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد