من کیستم؟!
پرنده ای آشیان گم کرده؟
نه!!!
پرنده با پرواز معنی می شود...
من پرواز می دانم؟
نمی دانم!!
....
بالهایم...
بالهایم کو؟!
چرا چیزی نمی بینم؟
پیشتر ها
دوردستها پیدا بود!
حتی پایین تر که بودم...
اما
حالا
این بالا
چرا هیچ نمی بینم؟
آه ه ه ...
ره توشه ام...
یادم می آید کوله باری داشتم...
چرا سنگینی اش را حس نمی کنم؟
اصلاً
اینجا کجاست؟
چقدر سرد است!
....
....
آه ه ه ...
می بینم!
پرندگانی که بالهای بزرگ پرواز دارند...
قامت تکیده دارند و زخمهایی بر بال...
دنیایی بر دوش دارند و دیگر دنیایی در پیش...
قلبشان...
قلبشان را در دست گرفته اند!
جریان خلوص را در تپش نگاهشان حس می کنم!
می بینم که نمی هراسند!
سیاهی ها را در می نوردند و با شوری مضاعف بال می زنند!
هر یک از سویی می آید و به دنیای مهتابی خورشید می پیوندد
تا در خنکای حرارتش بال بسوزاند!
این هاله حسرت چیست؟
نمی گذارد خوب ببینم!
....
....
هان؟!
صدای کیست؟
درست می شنوم؟
این آیه های مبهم تردید بهر که نازل می شوند؟
هیس...
می شنوم!
گویا سمفونی مبهم برزخ است!
مرا می خواند!
آه ه ه....
باید بروم...
مرا می خواند...
اما
بالهایم کو؟!
....
....
این دست کیست؟
بوی سخاوتش را
گرمای کرامتش را
لطافت رأفتش را
حس می کنم...
...
آه ه ه...
دلم...
چه آرامشی...
....
شاید بتوانم!
باید بروم!
مرا می خواند...
باید بروم!
....
صبر کنید!!!
صبر کنید!!!
....
شعری از پیتر کُرنلیوس
(1874 - 1824 )
سوگواری
به تنهایی راه می پیمایم
راهم طولانی ست
به آسمان می نگرم
به طرف بالا ، با سرعت.
هیچ ستاره یی از بالا
به سوی پایین نظاره گر نیست.
بی درخشش است آسمان
تیره همانند قلب من.
قلب من و آسمان
نمره یکسانی دارند.
درخشش خاموش گشته است
عشق من مرده است .
To nafase saboke 1 asheghi
to taranome khode eshghi
kheili ghashang bod.Salam.Man 1 kare binazir kardam alanam daram ba on karam to inja minevisam age mikhai bedoni che kariye biya be weblogam alan age dost dashti.Shab khosh
سلام
شعرت رو خوندم جالب بود ولی یه نظر خودت اسمش به نوشته ها می خوره اسم با نوشته نا تناقظ داره بگذریم جالب بود ولی لغات غریبه تو شعرت بود البته اگر می خوای لغت بیگانه رو تو شعرت بیاری باید بیشتر استفاده کنی نه فقط با یه لغت سمفونی نمی شد بزاری آهنگ ساز یا هر چی این نظر رو فعلان می زارم بعد دوباره میام چون می خوام یه دوسه بار دیگه بخونم تا بیشتر بفهمم چون بیشتر دوست دارم بدونم وقتی یه شعر متولد می شه تو اون لحظه شاعرش تو چه حسی بوده چه چیزی تو زهنش می گذشته این واسم جذابه وقشنگ این حس رو دوست دارم دوست دارم بدونم چطور این شعر تو زهن احساست نشستو گاه چنان شگفت انگیزه انی احساس ها که هیچ از خوندن شعر سیر نمی شی
این اولی نظر تا بعد
دوباره اومدم تا بگم بخشید که اون موقع شب مزاحم شدم+ اینکه با pc وبلاگتون رو ببینم.واقعا زیباست.خیلی قشنگ هست.نوشتهاتون هم دیگه لازم نیست بگم که دلنشین هستند.خیلی هیجان زده بودم.جالب که فقط به ۲ تا از وبلاگهای up شده سر زدم اون موقع و شما لطف کردید و به من ثابت کردید من خواب نیستم :)
اون یکی لابد فکر می کرده من بی خواب شدم یا حالم خوب نیست.در هر حال بازممنونم.امیدوارم همیشه شاد و موفق و البته تندرست باشید.خداحافظ
بیا جانا وفایی کن بده جامی تو ای ساقی
چنان کن تا شوم آنسان که ای جانا تو می خواهی!
با مرغ پنهان
حرف ها دارم
با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم
و زمان را با صدایت می گشایی
چه ترا دردی است
کز نهان خلوت خود می زنی آوا
و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟
در کجاهستی نهان ای مرغ
زیر تور سبزه های تر
یا درون شاخ های شوق ؟
می پری از روی چشم سبز یک مرداب
یا که می شویی کنار چشمه ادرک بال و پر ؟
هر کجا هستی بگو با من
روی جاده نقش پایی نیست از دشمن
آفتابی شو
رعد دیگر پانمی کوبد به بام ابر
مار برق از لانه اش بیرون نمی اید
و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا
روز خاموش است آرام است
از چه دیگر می کنی پروا ؟
سهراب
شعرت قشنگ بود!
بنام خدا
سلام پرنده عاشق پرواز
پرواز کن
بال هایت اینجاست
ایمان وعقل
آنها را بردار
پرواز چه زیباست
پرواز چه زیباست
کیم من؟
یه تنها
یه خسته
یه دیوار
یه بغض شکسته.....