با سلام.امیدوارم حالتان خوب باشد .وبلاگ خوب وجالبی دارید .معلوم است که در جهت ارتقا آن زحمت زیادی می کشید.خیلی خوشحال می شم کسی مثل شما در وبلاگم نظر بدهد.
با سلام و مهر. برای سرچ در کلمه بهانه ... به اینجا رسیدم ولی توقفم طولانی شد. لذت میبرم اما سوال دارم: مگر عشق جغرافیا را بر می تابد ؟ که طولی و عرضی برای اون تصور کنیم؟ اگر خدایی که ملاصدرا توصیف کرده خالق عشق باشه ... عشق هیچ جغرافیای نداره. و اما عرض اندیشه کجاست؟ از نوشته لامکان و حرفهای ملاصدرا لذت زیادی بردم ...باید تشکر می کردم که چقدر با سلیقه و با حال هستی . شادیت روزافزون
با سلام دوباره به دوستی که زیبا فکر میکنه و انتخاب می کنه . خواستم اطلاع بدم متن قشنگ خدای لامکان و عبارات ملاصدرا رو برای خودم پرینت گرفتم و از بیت همه بهانه از توست... استفاده کردم . امیدوارم راضی باشی . مطمئن باش که برای بهره بردن بود در پناه صاحب همه دلها باشیم
مژده
چهارشنبه 21 شهریورماه سال 1386 ساعت 09:55 ق.ظ
سلام دوست عزیز اتفاقی سرزدم ولی لذت بردم ... برات نوشتم تا خستگیت هم در بره .. پایدار و شاد و آسوده باشی ...
دل عالم است انگار...
بر کرسی خطابه حضرت باران نشسته است
در محضرش هزار بید پریشان نشسته است
هی قطره قطره درس میدهد و حرفهای او
بر برگ برگ جزوههای درختان نشسته است !
: ( آ مثل آب ، آفتاب ! ب مثل …؟! شبیه چی ؟! )
اما فقط سکوت توی دبستان نشسته است ! …
تو غایبی … و ( من ) که بیتو حضورش حضور نیست
در چارراه عشق و غم ، شک و ایمان نشسته است
من فکر میکند به این که اگر رد پای تو
بر روی سنگفرش خیس خیابان نشسته است –
- پس صورت سیاه جاده چرا خیس گریه است ؟!
اینگونه سرد و تلخ و سر به گریبان نشسته است ؟!
آخر خودش ، فقط نه بیتو ، که بی هیچ یادگار
قندیلوار توی فصل زمستان نشسته است !
یا اینکه فکر میکند که اگر … ( های ! با توام !!)
فریاد رعد جای لهجهی باران نشسته است !
( ب مثل چی ؟! پسر ! کجاست حواست ؟! چه می کنی ؟!
شاگرد تنبلی که گوشهی ایوان نشسته است !! )
( من ) بغض میکند … و مِنمِناش آغاز میشود
در لکنتش هزار گریهی پنهان نشسته است :
( ب … مثل … مثل بیتو بودن من ! مثل بیکسی !
ب مثل بوسه … بوسهای که به سیمان نشسته است !!
ب مثل بخت نامراد ! ب مانند باختن !
ب مثل ( باید )ی که در گل ( امکان ) نشسته است !
ب مثل بینصیب ماندنم از سیبهای تو
وقتی که پشت طرح فاجعه شیطان نشسته است !…)
شب ، شوکه ، مکث میکند … و درختان ، ستاره ، سنگ
انگار خاک ، خاک مرگ ، بر آنان نشسته است
حالا به جز سکوت ، بغض خداوند خانه است
( من ) هم که بیتو زیر شرشر باران نشسته است …!
نویسنده: سیامک بهرام پرور
متن جالبی بود و قسمت جالبتری رو انتخاب کردی...اما من هنوز نمی دونم همه چی تو همین عشق و اندیشه خلاصه می شه؟!
اینکه در یه ط.ل . عرض جغرافیایی در خودم می تونم مرکزم و پیدا کنم رو می دونم اما اینکه حالا اون ایکس و ایگرگ چیه ؟؟؟؟
پیدایش خوهم کرد.
سلام
من باز آپم سری بزنید
....
سلام من بی زاویه و طول و عرض هم دلم رو در گرو او می نهم گمان می کنی مرا به بارگاهش راه دهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با سلام.امیدوارم حالتان خوب باشد .وبلاگ خوب وجالبی دارید .معلوم است که در جهت ارتقا آن زحمت زیادی می کشید.خیلی خوشحال می شم کسی مثل شما در وبلاگم نظر بدهد.
با سلام و مهر. برای سرچ در کلمه بهانه ... به اینجا رسیدم ولی توقفم طولانی شد. لذت میبرم اما سوال دارم:
مگر عشق جغرافیا را بر می تابد ؟ که طولی و عرضی برای اون تصور کنیم؟ اگر خدایی که ملاصدرا توصیف کرده خالق عشق باشه ... عشق هیچ جغرافیای نداره.
و اما عرض اندیشه کجاست؟
از نوشته لامکان و حرفهای ملاصدرا لذت زیادی بردم ...باید تشکر می کردم که چقدر با سلیقه و با حال هستی .
شادیت روزافزون
دیر اومدم ولی باز هم اومدم
با سلام دوباره به دوستی که زیبا فکر میکنه و انتخاب می کنه .
خواستم اطلاع بدم متن قشنگ خدای لامکان و عبارات ملاصدرا رو برای خودم پرینت گرفتم و از بیت همه بهانه از توست... استفاده کردم . امیدوارم راضی باشی . مطمئن باش که برای بهره بردن بود
در پناه صاحب همه دلها باشیم
سلام دوست عزیز اتفاقی سرزدم ولی لذت بردم ... برات نوشتم تا خستگیت هم در بره .. پایدار و شاد و آسوده باشی ...
سلام دوست عزیز. وبلاگ من به روزه اگه افتخار بدین خوشحال میشم.منتظرم.
سلام و عرض ادب و آرزوی سربلندی در ضیافت صبر و صفا .
با مطلبی جدید به روزم .
و خوشحال از حضور گرمتان که کلبه ام را مزین خواهد نمود.
سلام دوست خوبم..ممنون از اینکه به من سر زدی...اگه رنگ قالبت مشکی نبود خیلی به از این میشد