می دانی؟! من همیشه اشتباه کرده ام و تو همیشه درست گفته ای... من اشتباه رفته ام و تو درست رفته ای! چقدر این روزهای داغ مرا یاد تو می اندازد. آن هنگامهایی که قلبم بر زبانم می آمد و کلمه میشد و جمله و داستان... و تو چه خوب می فهمیدی...
می دانی عزیزکم؟!
این روزها دوری دور... آنقدر دور که گاهی مخاطب رویاهایم می شوی... آنقدر دور که اشتباه همیشگی مرا عشق می نامی و عشق خودت را هم عشق! نمی دانم این سعی ها بر نادیده انگاریدن اشتباهات تا کی ادامه خواهد یافت؟! آه که چه بارانی... چه حس عجیبی دارد! بوی روزهای با تو بودن را می دهد! همه آن روزهایی که دلت کنارم بود و دلم در دستانت! می بردیش با خودت به هر کجا که می رفتی! و چقدر آرزو داشتیم... و افسوس که پس از این همه سال با هم بودن، به هیچکدامشان نرسیده ایم! رویاهایی که شاید اکنون نام "افسانه خیال" برایشان مناسب تر باشد...
و من هنوز در آن اشتباه غوطه می خورم. اشتباهی که از ازل اشتباه بود و عشق نام گرفت و هنوز اشتباه است و عشق نامیده می شود! هنوز آن اشتباه نقل هر روزه ی افکارم است و چندی است که می ترسم که نکند قربانی تازه ای پدیدار شود... می ترسم که نکند اشتباهم از قفس بیرون بیاید و بپرد به جایی که نمی شناسمش... نکند بیاید و مرا از زندگی بگیرد و زندگی را از من؟!...
چه بگویم عزیزکم که هر چه بگویم، سطری، صفحه ای، فصلی بر دفتر کهن خطاها افزوده کرده ام و نه بیش! اما چه کنم که این روزها ترس و شوق کشان کشان می برندندم تا ناکجا... آری می ترسم ازهمه ی آن لحظاتی که آرزو می کنم کاش خدا چشمانش را لحظه ای ببندد و یا کاش لحظه ای از این همه اعتقادات ِ بی پشتوانه ی تفکر و از این همه رعب رها می شدم و شجاعانه به بازی با شیطان می پرداختم!
عزیزک دورم!
کاش اینقدر دور نبودی که می شد گاه به گاهی چند، شنونده خاطرات اشتباهم باشی! این روزها، گاه از خاموشی ام نهیبی به گوش ِ اشتباهم می رسد و او می شنود و شاد می رقصد و من نظاره می کنم و می خندم! این روزها اشتباهات ِ تو در تو از من تلّی از آدمهای مشتاق ِ میوه ی ممنوعه ساخته! چه شود که روزی حوایی پیدا شود تا تقصیر اشتباهم را به گردن او بیندازم و وجدان خویش برهانم؟!
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود آدم آورد در این دیر خراب آبادم
می دانی عزیزکم؟! این روزها دلم می گیرد وقتی همه هستند الا تویی که باید باشی...
هرچه هستی باش اما باش...
پینوشت:
- امروز هم اشتباه؟!...
چه موزیک قشنگی انتخاب کردید روحم آروم شد این موقع شب خیلی چسبید دلت شاد.
سلام بانوووو
عجب عکس جالبی بود.......
البته متن قشنگ تر از عکس بودD:
این شبها التماس دعا داریم:)
موفق باشید.........شوریده
زیبا بود به ما هم سر بزن
این اشتباهات اگر نبود که الان شمایی وجود نداشت.
باید بیاموزیم از این اشتباهات.
موفق باشی.
در ضمن موسیقی متن فوق العاده است.
یک شده ای
صفر معکوس می شوم
شمارش خلق را تکرار می کنم
نحسی اعداد به خودشان می ماند
دلهره ام را باچای هم می زنم
شکلات را بیشتر از مردانگی تو
دوست دارم
دلم برای دست خط کودکی ات
کوچک می شود
نامه های نا نوشته ات را مرور می کنم
در مکث چشمانت نمی مانم
پلک می زنی ، ورق می خورم
آن سوی چشمانت سکوت می کنم
چشمانم تار می شود ، دم نمی زنم
خودم را به دستانت می سپارم
چای دوم را با سنگینی سرت می نوشم
صدای نگاهت کرم می کند
نفسم را به شکلات شیرین می کنم
پاکت خالی را بی نام ات حواله می کنم
هجوم شب ات بیدارم می کند
چراغ را روشن می کنم
تو هیچ نیستی
حتی خیالی خام !!
نویسنده: شیما
دوشنبه 12 شهریور1386 ساعت: 15:38
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
تمام راه به یک چیز فکر می کردم
و رنگ دامنه ها هوش از سرم می برد
خطوط جاده در اندوه دشت ها گم بود
چه دره های عجیبی
و اسب ‚ یادت هست
سپید بود
و مثل واژه پکی ‚ سکوت سبز چمنزار را چرا می کرد
و بعد غربت رنگین قریه های سر راه
و بعد تونل ها
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج می شود خاموش
نه این صداقت حرفی که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند
و فکر میکنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد
سلام
مثل همیشه زیبا بود.
نگو اشتباه...
اگر اون اشتباه نبود امروز نمی تونستی بگی و هر روز تکرار کنی که:
ای عشق به کمال عشق آراستمت
وز هرچه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و ساختمت
امروز چنان شدی که می خواستمت!!!
با سلام و خسته نباشید مدتیه به روزم
سلام با تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان ، با مطلبی دراین باره به روزم
با سلام - امروز تصادفی در وبلاگت گشت زدم و اولین متن تصادفی انتخابی این بود. بابا اینقدرها هم که میفرمایید .......